درد: یک “سوء تفاهم اساسی”
شان مکی، MD، PhD، پروفسور طب درد و مدیر آزمایشگاه علوم اعصاب و درد سیستم ها در دانشگاه استنفورد، می گوید یکی از دلایل اصلی «سوء تفاهم اساسی» از ماهیت درد است.
مکی میگوید که اکثر مردم درد را یک حساب سرراست در نظر میگیرند: یک محرک فیزیکی – مثلاً یک سوزن سوزن – باعث یک پاسخ فیزیولوژیکی میشود: درد. دکتر در این سناریو مانند یک شکارچی گنج است که به دنبال یافتن و مسدود کردن مسیر درد است.
مکی می گوید: «اما این بسیار پیچیده تر از این است.
محرک های فیزیکی اعصاب را به طناب نخاعی منتقل می کند، جایی که به طرق مختلف شکل می گیرد و بسته به ژن ها و عوامل دیگر ممکن است به سمت بالا (تقویت) یا پایین (تقویت) برود. تنها پس از آن به مغز شما سفر می کند، جایی که “مدارهای مختلف مغز مسئول احساسات ما، باورهای مربوط به درد، تجربیات قبلی با درد، انتظارات درد، همه آن سیگنال هایی را که از بدن ما وارد می شود به یک تجربه منحصر به فرد و فردی از درد شکل می دهند.”
مکی می گوید که بین افراد مختلف در این فرآیند تنوع زیادی وجود دارد.
این “مدل زیست روانی-اجتماعی” – که به طور گسترده توسط متخصصان درد پذیرفته شده است اما عمدتاً در عمل درمان درد وجود ندارد – به عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و جامعه شناختی تقسیم می شود.
عامل بیولوژیکی آشکار، تحریک عصب و درک آن در مغز است. یک عامل روانشناختی معمولی ممکن است اضطراب ناشی از سوالاتی مانند: از کجا آمده است؟ آیا من بیمار هستم؟ آیا من خودم را مجروح می کنم؟ عوامل جامعه شناختی ممکن است شامل انزوای اجتماعی یا سیستم حمایت اجتماعی ضعیف یا دسترسی ضعیف به مراقبت های بهداشتی باشد.
اما، مکی می گوید، این اشتباه است که به هر عاملی به تنهایی فکر کنیم. آنها به قدری در هم تنیده شدهاند و به شیوههای پیچیدهای در تعامل هستند، تقریباً غیرممکن است که آنها را از هم جدا کنید.
یک اشتباه ساده در حقیقت می تواند تأثیر زیادی داشته باشد. به عنوان مثال، یک روز مردی در 40 سالگی به ملاقات مکی در مورد درد مزمن پا به دلیل نوروم مورتون – ضخیم شدن بافت اطراف اعصاب بین انگشتان پا – آمد. این مرد که قبلاً یک تنیس باز آماتور سطح Masters بود، به مدت 2 سال از درد و عصا بودن ناراحت بود.
او هر درد و رنجی را به عنوان نشانه ای از بدتر شدن پایش احساس می کرد.
اما هنگامی که مکی به مرد توضیح داد که درد او چیزی بیش از یک احساس نیست – که نشانه آسیب بیشتر به پای او نیست – مرد به طور قابل توجهی روشن شد.
“صبر کن، می گویی من می توانم تنیس بازی کنم؟”
مکی به مرد گفت: “آره. تو می تونی هر چی که بخوای تنیس بازی کنی. به دردت می خوره، اما به خودت آسیب نمی زنی.”
در عرض چند هفته، مرد دوباره به زمین تنیس بازگشت و عصاهای خود را برای همیشه پشت سر گذاشته بود. در یک مشاوره بعدی، مرد به مکی گفت که هنوز درد را احساس می کند، فقط دیگر آنقدرها به آن اهمیت نمی دهد.
مکی می گوید: این یک توضیح واقعی ساده نبود. احساسات – ترس، اضطراب، خشم، غم و اندوه – به طور جدایی ناپذیری با درک مرد از درد و تأثیرات آن بر زندگی او مرتبط بود.
مکی میگوید: «و وقتی درباره [احساسات] صحبت میکنیم، در مورد مدارهای مغز صحبت میکنیم، و این مدارها با مدارهای درگیر با تجربه درد همپوشانی دارند و همگرا میشوند… تجربه کلی او از درد را تقویت میکنند».
واضح است که مردم – شلی اسپیرز تنها یک مثال است – اغلب با دردهای طولانی مدت بسیار پیچیده تر، غیرقابل تحمل تر و شدیدتر دست و پنجه نرم می کنند.
دارنال
بث دارنال، دکترا، پروفسور بیهوشی و طب درد در دانشگاه استنفورد و مدیر آزمایشگاه نوآوریهای تسکین درد استنفورد، میگوید: اینجاست که یک برنامه کامل از مداخلات رفتاری واقعاً میتواند کمک کند.
در استنفورد، دارنال یک برنامه 2 ساعته به نام Empowered Relief ایجاد کرد که مهارت های تسکین درد را آموزش می دهد. Empowered Relief که قبلاً در تعدادی از کلینیکها و بیمارستانها مورد استفاده قرار میگرفت، به زمان و منابع کمتری نسبت به رویکردهای چند جلسهای مانند CBT یا MBSR نیاز دارد و برخی مطالعات نشان میدهند که ممکن است برای انواع خاصی از درد تا 6 ماه بعد نیز مؤثر باشد.
و پیشرفتهای جدید دلگرمکنندهای در واقعیت مجازی و هوش مصنوعی وجود دارد که نویدبخش درمان درد با مداخلات رفتاری در آسایش خانه شماست.